براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درود بر شما بازديدكننده گرامی به وبلاگــــــ قصر کـاغذی1 خوش آمديد .لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگـــــــ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگـــــــ ياري رسانيد . براي سريع تر رسيدن به مطلب مورد نظر از قسمت موضوعات استفاده كنيد همچنين ميتونيد به آرشيو مراجعه كنيد...
باتشکر ازشمابازدیدکننده گـــــــــرامــــی
مدیروبلاگــــــــ:sadghi
یک شنبه 2 بهمن 1390 ساعت 2 قبل از ظهر |
بازدید : 887 |
نوشته شده به دست sadghi |
(نظرات )
دیدمت در حریری زمهتاب سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار از غروبی چنین گفته بودی
در دو چشمت طلوعی نالان چون ستاره می دمیدی
در شب بهت ویرانی من قصه های مرا از سر شوق می شنیدی
بی شکیبم بی قرارم سر بپای جنون می گذارم
بی شکیبم بی قرارم دل به در یای تو می سپارم
در بهاری که بی تو خزان شد باورم شد دگر نیستی تو
خود نگفتی که من هم بدانم کیستی تو چیستی تو
دیدمت در حریری زمهتاب سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار از غروبی چنین گفته بودی